حتما شما هم شنیدهاید ازدواج سنتی، فقر، بیسوادی و سن پایین از عوامل ویرانی ازدواج، یعنی طلاق است که همان طلاق باشد.
در این که عوامل طلاق، متعدد و متنوع است حرف و حدیثی نیست.
در این که احیانا ازدواج سنتی، فقر، بیسوادی و سن پایین عامل طلاق شده و میشود، هم حرفی نیست.
اما شکستن کاسه و کوزه طلاق بر سر برخی از عوامل یاد شده، چندان با آمار و تجربه سازگاری ندارد و صد البته علمی هم نیست.
کافی است نگاهی به گزارشی با عنوان «اشرافیت و طلاق» بیندازید، تا روشن شود که ثروت هم میتواند عامل طلاق باشد.
همچنین کافی است نگاهی به گزارشی با عنوان «آمار طلاق در شمال تهران به مرز ۶۰ درصد رسیده است» بیندازید، تا روشن شود که ثروتمندان در طلاق، گوی سبقت را از فقرا ربودهاند.
در گزارشی هم با عنوان «انقلاب جنسی در تهران سریعتر از جوامع انگلیس و آمریکا» آمده است که «طلاق در تهران و لندن و یکسان است».
اهمیت این خبر هنگامی روشن میشود که بدانیم «لندن به پایتخت طلاق جهان مشهور شده است».
روشن است که سطح ثروت و تحصیلات و سن ازدواج در شمال تهران، بیشتر از بقیه مناطق است.
آیا منصفانه و علمی است که کاسه و کوزه طلاق را بر سر «ازدواج سنتی، فقر، بیسوادی، سن پایین و…» بشکنیم؟!!
چرا حاضر هستیم هزار آمار غلط بدهیم و هزارها آدرس نادرست ثبت کنیم تا از واقعیت فرار کنیم؟!
واقعا بیدینی و بیبند و باری عامل چند درصد از طلاقهاست؟!
آیا هنگام آن نرسیده است که بیدار شویم؟!